روابط عاطفی از ارکان مهم زندگی انسان به شمار میروند و نقشی اساسی در شادکامی و سلامت روان ایفا میکنند. با این وجود، بسیاری از این روابط به شکست میانجامند و تجربهای ناخوشایند را برای افراد رقم میزنند. در این مقاله، به بررسی دلایل شکست در روابط عاطفی میپردازیم تا بتوانید با شناخت این دلایل، از شکست در روابط عاطفی جلوگیری نمایید.
تعریف شکست در روابط عاطفی
شکست در روابط عاطفی مفهومی نسبی است و میتواند تعاریف مختلفی داشته باشد. به طور کلی، بر اساس روانشناسی روابط عاطفی میتوان گفت که شکست در روابط عاطفی به وضعیتی اطلاق میشود که در آن، یک رابطه عاطفی به بن بست رسیده و دیگر قادر به برآورده کردن نیازهای طرفین نیست.
این بن بست میتواند به اشکال مختلفی خود را نشان دهد، از جمله:
- جدایی یا طلاق: در این حالت، دو نفر تصمیم میگیرند که به طور کامل از یکدیگر جدا شوند.
- سرد شدن رابطه: در این حالت، عشق و علاقه بین دو نفر به تدریج کمرنگ شده و رابطه به سمت بیتفاوتی و دلزدگی میرود.
- خیانت: در این حالت، یکی از طرفین به تعهد خود پایبند نبوده و با شخص دیگری رابطه برقرار میکند.
- خشونت و سوءاستفاده: در این حالت، یکی از طرفین به طور فیزیکی یا عاطفی به طرف دیگر آسیب میرساند.
در هر یک از این حالات، میتوان گفت که رابطه عاطفی به نوعی شکست خورده است.
دلایل شکست در رابطه عاطفی چیست؟
دلایل متعددی برای شکست در روابط عاطفی وجود دارد که ممکن است یک یا چندین دلیل باعث شکست در رابطه عاطفی شوند. در ادامه به بررسی تمامی این دلایل میپردازیم.
عدم وجود تناسب و همخوانی
یکی از مهمترین دلایل شکست در روابط عاطفی، عدم وجود تناسب و همخوانی بین دو نفر است. این موضوع میتواند در زمینههای مختلفی مانند ارزشها و باورها، اهداف و انتظارات، و سبک زندگی و شخصیت نمود پیدا کند.
تفاوت در ارزشها و باورها:
ارزشها و باورها، پایه و اساس شخصیت افراد را تشکیل میدهند. اگر دو نفر در مورد مسائل مهم زندگی مانند دین، سیاست، تربیت فرزندان، و اخلاقیات، دیدگاههای متفاوتی داشته باشند، ممکن است در آینده با چالشهای جدی روبرو شوند. برای مثال، اگر یک نفر مذهبی باشد و طرف مقابل او بیدین باشد، ممکن است در مورد نحوه تربیت فرزندان یا نحوه گذراندن تعطیلات به اختلاف نظر بربخورند.
تفاوت در اهداف و انتظارات:
افراد در ابتدای یک رابطه عاطفی، باید در مورد اهداف و انتظارات خود از رابطه صحبت کنند. اگر دو نفر اهداف و انتظارات متفاوتی از رابطه داشته باشند، ممکن است در آینده دچار ناامیدی و نارضایتی شوند. برای مثال، اگر یک نفر به دنبال ازدواج و تشکیل خانواده باشد و طرف مقابل او به دنبال یک رابطه موقت باشد، ممکن است رابطه آنها به بن بست برسد.
تفاوت در سبک زندگی و شخصیت:
افراد با سبک زندگی و شخصیتهای متفاوت، ممکن است در نحوه گذراندن وقت آزاد، نحوه تعامل با دیگران و نحوه مدیریت امور مالی، تفاوتهای زیادی داشته باشند. این تفاوتها میتوانند در طول زمان به اصطکاک و تنش در رابطه منجر شوند.
مشکلات ارتباطی
یکی از رایجترین دلایل شکست در روابط عاطفی، مشکلات ارتباطی است. این مشکلات میتوانند به اشکال مختلفی مانند عدم توانایی در بیان احساسات و نیازها، سوءتفاهم و عدم درک متقابل، و بحث و جدلهای مکرر خود را نشان دهند.
عدم توانایی در بیان احساسات و نیازها:
بسیاری از افراد در بیان احساسات و نیازهای خود به طور واضح و شفاف مشکل دارند. این موضوع میتواند منجر به سوءتفاهم و عدم درک متقابل شود. برای مثال، اگر یک نفر از طرف مقابل خود ناراحت باشد، اما به طور واضح ناراحتی خود را بیان نکند، ممکن است طرف مقابل متوجه ناراحتی او نشود و این موضوع به تنش و درگیری در رابطه منجر شود.
سوءتفاهم و عدم درک متقابل:
سوءتفاهم و عدم درک متقابل، یکی از بزرگترین دشمنان یک رابطه عاطفی است. این موضوع میتواند منجر به رنجش، کینه و در نهایت، جدایی شود. برای مثال، اگر یک نفر حرفی را به شوخی بگوید، اما طرف مقابل آن را جدی بگیرد، ممکن است سوءتفاهمی ایجاد شود که به درگیری و ناراحتی منجر شود.
بحث و جدلهای مکرر:
بحث و جدل، بخش طبیعی هر رابطهای است. اما اگر بحث و جدلها مکرر و شدید باشند، میتوانند به فرسایش رابطه و از بین رفتن عشق و علاقه منجر شوند. برای مثال، اگر دو نفر در مورد نحوه تربیت فرزندان خود به طور مداوم با یکدیگر بحث و جدل کنند، ممکن است این موضوع به تنش و درگیری در رابطه منجر شود.
مسائل مربوط به اعتماد
اعتماد، یکی از پایههای اصلی یک رابطه عاطفی سالم و پایدار است. بدون اعتماد، رابطه به بن بست خواهد رسید و احتمال شکست آن به طور قابل توجهی افزایش خواهد یافت.
دروغ گفتن و پنهانکاری:
دروغ گفتن و پنهانکاری، اعتماد را از بین میبرد و به رابطه آسیب میرساند. اگر یک نفر به طور مکرر دروغ بگوید یا پنهانکاری کند، طرف مقابل او به او اعتماد نخواهد کرد و رابطه آنها به خطر خواهد افتاد.
حسادت و سوءظن:
حسادت و سوءظن، میتواند منجر به کنترلگری، بدرفتاری و در نهایت، فروپاشی رابطه شود. اگر یک نفر به طور مداوم به طرف مقابل خود حسادت کند یا به او سوءظن داشته باشد، رابطه آنها به بن بست خواهد رسید.
خیانت:
خیانت، یکی از بزرگترین ضرباتی است که میتواند به یک رابطه وارد شود. به ندرت میتوان یک رابطه را پس از خیانت ترمیم کرد.
فقدان تعهد
تعهد، یکی از ارکان اصلی یک رابطه عاطفی سالم و پایدار است. بدون تعهد، رابطه به بن بست خواهد رسید و احتمال شکست آن به طور قابل توجهی افزایش خواهد یافت.
عدم تمایل به تلاش برای حفظ رابطه:
اگر یک نفر تمایلی به تلاش برای حفظ رابطه نداشته باشد، رابطه به مرور زمان رو به زوال خواهد رفت. برای حفظ یک رابطه عاطفی، لازم است که افراد برای حل مشکلات، بهبود ارتباطات و ارتقای کیفیت رابطه تلاش کنند.
اولویتدادن به سایر امور در زندگی:
اگر یک نفر به سایر امور در زندگی مانند کار، تحصیل یا دوستان، اولویت بیشتری نسبت به رابطه عاطفی خود بدهد، رابطه او به خطر خواهد افتاد. برای حفظ یک رابطه عاطفی، لازم است که افراد برای رابطه خود وقت و انرژی کافی اختصاص بدهند.
بیوفایی:
بیوفایی، نقض تعهدی است که دو نفر به یکدیگر دادهاند. به ندرت میتوان یک رابطه را پس از بیوفایی ترمیم کرد.
مشکلات عاطفی و روانی
مشکلات عاطفی و روانی میتوانند نقش مهمی در شکست روابط عاطفی ایفا کنند. این مشکلات میتوانند شامل موارد زیر باشند:
اضطراب و افسردگی:
اضطراب و افسردگی، دو اختلال رایج هستند که میتوانند به طور قابل توجهی بر کیفیت زندگی افراد و روابط آنها تاثیر بگذارند. افراد مضطرب و افسرده ممکن است در برقراری ارتباط، مدیریت احساسات و حفظ تعهد در یک رابطه عاطفی دچار مشکل شوند.
سایر اختلالات:
علاوه بر اضطراب و افسردگی، اختلالات روانشناختی دیگری نیز وجود دارند که میتوانند بر روابط عاطفی تاثیر منفی بگذارند. این اختلالات شامل اختلال وسواس فکری-عملی، اختلال هراس، اختلال شخصیت مرزی و اختلال دوقطبی میباشند.
عدم عزت نفس:
افراد با عزت نفس پایین، ممکن است در بیان نیازها و احساسات خود به طور واضح و شفاف مشکل داشته باشند. همچنین، آنها ممکن است به طور مداوم به دنبال تأیید و جلب رضایت طرف مقابل باشند و در برابر انتقاد و طرد شدن، بسیار آسیبپذیر باشند.
عدم بلوغ عاطفی:
افراد با بلوغ عاطفی پایین، ممکن است در درک و مدیریت احساسات خود و طرف مقابل شان مشکل داشته باشند. همچنین، آنها ممکن است در حل مشکلات و تعارضات به طور سازنده و مسالمتآمیز، مهارت کافی نداشته باشند.
تاثیر فشارهای خارجی بر شکست در روابط عاطفی
فشارهای خارجی می توانند به طور قابل توجهی بر روابط عاطفی تاثیر بگذارند و در برخی موارد منجر به شکست آن ها شوند. در ادامه به بررسی برخی از این فشارها و تاثیرات آن ها می پردازیم:
مشکلات مالی:
- استرس و اضطراب: مشکلات مالی می توانند باعث ایجاد استرس و اضطراب در افراد شوند. این استرس می تواند به روابط عاطفی سرایت کند و منجر به تنش و درگیری بین زوجین شود.
- عدم تمرکز: زمانی که افراد درگیر مشکلات مالی هستند، ممکن است تمرکز خود را بر روی رابطه عاطفی خود از دست بدهند. این موضوع می تواند منجر به سردی روابط و عدم توجه به نیازهای عاطفی یکدیگر شود.
- مشکلات در صمیمیت: مشکلات مالی می تواند بر صمیمیت زوجین تاثیر بگذارد. زوجین ممکن است در مورد مسائل مالی با یکدیگر صحبت نکنند و یا در مورد نحوه خرج کردن پول دچار اختلاف نظر باشند.
دخالت خانواده و دوستان:
- انتظارات غیرمنطقی: خانواده و دوستان ممکن است از زوجین انتظاراتی داشته باشند که با واقعیت زندگی آن ها مطابقت نداشته باشد. این انتظارات غیرمنطقی می تواند منجر به فشار بر زوجین و ایجاد تنش در رابطه شود.
- دخالت در تصمیمات: گاهی اوقات خانواده و دوستان در تصمیمات شخصی زوجین دخالت می کنند. این دخالت ها می تواند منجر به ایجاد حس ناامیدی و عدم استقلال در زوجین شود.
- ایجاد حس مقایسه: خانواده و دوستان ممکن است زوجین را با دیگر زوجین مقایسه کنند. این مقایسه ها می تواند منجر به حس حسادت و نارضایتی در زوجین شود.
مشکلات مربوط به محل کار یا تحصیل:
- کمبود وقت: مشغله زیاد در محل کار یا تحصیل می تواند منجر به کمبود وقت برای زوجین شود. این کمبود وقت می تواند باعث دوری زوجین از یکدیگر و عدم توجه به نیازهای عاطفی یکدیگر شود.
- خستگی و استرس: مشغله زیاد در محل کار یا تحصیل می تواند منجر به خستگی و استرس در افراد شود. این خستگی و استرس می تواند بر روابط عاطفی سرایت کند و منجر به تنش و درگیری بین زوجین شود.
- عدم تعادل بین کار و زندگی: عدم تعادل بین کار و زندگی می تواند به روابط عاطفی آسیب برساند. زوجین باید زمانی را برای با هم بودن و رسیدگی به رابطه خود اختصاص دهند.
خودخواهی و خودشیفتگی
خودخواهی و خودشیفتگی دو خصلتی هستند که میتوانند مانند موریانه به پایههای یک رابطه عاطفی نفوذ کرده و آن را از درون نابود کنند. این دو صفت با تمرکز بیش از حد بر خود و نیازهای فردی، مانع از ایجاد تعادل و صمیمیت در رابطه میشوند.
عدم توجه به نیازهای طرف مقابل:
فرد خودخواه یا خودشیفته درک درستی از نیازها و احساسات طرف مقابل خود ندارد. او به جای اینکه به دنبال برآورده کردن نیازهای عاطفی و عاطفی شریک عاطفی خود باشد، فقط به خواستهها و امیال خود توجه میکند. این بیتوجهی میتواند به مرور زمان باعث ایجاد حس بیارزشی و ناامیدی در طرف مقابل شده و او را از رابطه دور کند.
تمرکز بیش از حد بر خود:
فرد خودشیفته دائماً به دنبال جلب توجه و تحسین است. او نیاز دارد که همیشه در مرکز توجه باشد و از طرف مقابل خود تائید و تشویق دریافت کند. این تمرکز بیش از حد بر خود، مانع از ایجاد تعادل در رابطه میشود و به مرور زمان باعث دلزدگی و خستگی طرف مقابل میشود.
توقع بیجا از طرف مقابل:
فرد خودخواه یا خودشیفته توقع دارد که شریک عاطفی او بدون هیچ قید و شرطی او را دوست داشته باشد و تمام نیازهای او را برآورده کند. او در مقابل، هیچ تلاشی برای بهبود رابطه و یا برآورده کردن نیازهای طرف مقابل خود نمیکند. این توقعات بیجا و عدم تعادل در رابطه، میتواند به مرور زمان باعث ایجاد تنش و درگیری شده و در نهایت منجر به شکست رابطه شود.
عدم مهارتهای حل مسئله و عدم تمایل به تغییر
مهارت حل مسئله و تمایل به تغییر، دو عنصر حیاتی برای حفظ و ارتقای یک رابطه عاطفی سالم هستند. فقدان این دو مهارت میتواند منجر به بروز مشکلات متعددی در رابطه شده و آن را به سمت شکست سوق دهد.
عدم توانایی در حل مشکلات به طور مسالمتآمیز:
زوجهایی که فاقد مهارتهای حل مسئله هستند، در مواجهه با چالشها و اختلافات، به جای گفتگوی سازنده و یافتن راهحلهای مشترک، به جروبحث و درگیری میپردازند. این عدم توانایی در حل مشکلات به طور مسالمتآمیز، میتواند به انباشت خشم و کینه در طرفین و در نهایت به سردی و دلزدگی از رابطه منجر شود.
لجبازی و عدم انعطافپذیری:
افرادی که در روابط خود لجباز و غیرقابل انعطاف هستند، حاضر به پذیرش دیدگاه و نظرات طرف مقابل خود نیستند و همواره بر خواستهها و عقاید خود پافشاری میکنند. این لجبازی و عدم انعطافپذیری، مانع از مصالحه و حل و فصل مشکلات میشود و زمینه را برای تنش و درگیری در رابطه فراهم میکند.
سرزنش و مقصر دانستن طرف مقابل:
در روابطی که افراد از مهارتهای حل مسئله ضعیفی برخوردارند، به جای تمرکز بر یافتن راهحل، شاهد فرافکنی و مقصر دانستن طرف مقابل هستیم. این سرزنش و اتهامزنی، نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه باعث ایجاد حس بیارزشی و ناامیدی در طرف مقابل شده و او را از رابطه دور میکند.
عدم تمایل به تغییر:
یکی از مهمترین عوامل در حفظ و ارتقای یک رابطه عاطفی، تمایل و تعهد طرفین به اصلاح رفتارها و عادتهای منفی است. زوجهایی که از این تمایل و تعهد برخوردار نیستند، در برابر مشکلات و چالشها، به جای تغییر و انطباق، به دنبال توجیه رفتارهای خود و حفظ وضع موجود هستند. این عدم تمایل به تغییر، میتواند به مرور زمان باعث دلزدگی و خستگی طرف مقابل شده و رابطه را به سمت شکست سوق دهد.
عدم پذیرش مسئولیت اشتباهات:
افرادی که در روابط عاطفی خود مسئولیت اشتباهات خود را نمیپذیرند، به دنبال فرار از مسئولیت و مقصر دانستن طرف مقابل هستند. این عدم پذیرش مسئولیت، مانع از حل مشکلات و پیشرفت رابطه میشود و به مرور زمان باعث ایجاد حس بیاعتمادی و ناامیدی در طرف مقابل میشود.
لجاجت و پافشاری بر عقاید و نظرات خود:
افرادی که در روابط خود لجباز و متعصب هستند، به شدت بر عقاید و نظرات خود پافشاری میکنند و حاضر به پذیرش دیدگاه و نظرات طرف مقابل خود نیستند. این لجاجت و تعصب، مانع از گفتگوی سازنده و تبادل نظر آزادانه میشود و به مرور زمان باعث ایجاد تنش و درگیری در رابطه میشود.