در طول سیر حیات خود، انسان از زمان لقاح تا لحظهی فارغالتحصیلی به فرآیند رشد و تحول مداوم میپردازد. علم روانشناسی رشد در پی بررسی و درک اینکه انسانها چگونه به رشد و تغییر میپردازند، مشغول فعالیت است. این حوزه از روانشناسی به بررسی تحولات و تغییرات افراد در طول دوره زندگی اختصاص دارد.
به عبارت دیگر، روانشناسی رشد به بررسی تغییرات جسمی، ذهنی و رفتاری از زمانی که فرد هنوز در رحم مادر خود است تا زمانی که به سالخوردهی پیری میرسد، میپردازد. انجمن روانشناسی آمریکا این حوزه را بهعنوان علمی برای مطالعه تغییرات فیزیولوژیک، روانی و رفتاری در طول دوره حیات تعریف میکند.
تاریخچه روانشناسی رشد چیست؟
در دههی آغازین قرن بیستم، علم روانشناسی رشد بهعنوان یک حوزهی مطالعاتی بهوجود آمد که به تحلیل رشد و تغییرات انسان از دوران کودکی تا بزرگسالی میپرداخت. پیشتازان این حوزه، با بررسی نحوهی رشد و تحول انسان، به دنبال کشف اسرار رفتار انسانی بودند. جان لاک، ژان ژاک روسو و چارلز داروین از جمله اولین پژوهشگرانی بودند که نظریههایی درباره رفتار انسان ارائه دادند که تأثیر گستردهای بر روانشناسی رشد دارند.
لاک، به عنوان یک تجربهگرای بریتانیایی، اعتقاد داشت که ذهن نوزاد مشابه یک تابلوی سفید یا لوح خالی است که اطلاعات و دانش از طریق تجربه و یادگیری در آن نقش میبندد. روسو، فیلسوف سوئیسی که اکثر عمر خود را در فرانسه سپری کرد، در رمان خود “امیل”، مدلی بومیگرایانه از رشد را مطرح کرد و بر این باور بود که رشد از طریق فرآیندهای ذاتی در سه مرحلهی نوزادی، کودکی و نوجوانی رخ میدهد. داروین، زیستشناس بریتانیایی، نیز بهدلیل نظریهی تکاملش، باور داشت که بسیاری از رفتارهای انسانی از پیشینهی تکاملی موفقیتآمیز ناشی میشوند.
جی استنلی هال، نخستین شخصیتی بود که به مطالعات رشد کودکان متمایل شد و تحقیقات علمی او بر روی مسائلی از جمله رشد در دوران کودکی و نظریهی تکامل، تأثیر قابل توجهی بر روانشناسی تربیتی داشت. در اوایل قرن بیستم، جان بی واتسون با رویکرد رفتارگرایی به روانشناسی، این دیدگاه را جلب کرد که همهی رفتارها از طریق تجربه و محیط تعیین میشوند و عوامل بیولوژیکی در این فرآیند نقشی مهمی ندارند.
واتسون به این باور بود که یادگیری از طریق فرآیند تداعی یا “شرطیکردن” صورت میگیرد. در مقابل، فروید با تأکید بر خاطرات فردی و بر پایهی تجربیات خود و بیمارانش، مدلی از رشد کودک را مطرح کرد که در آن انرژی روانی در هر مرحلهی رشد بر روی “منطقه”ی خاصی از بدن متمرکز است. به عبارت دیگر، مدل رشدی فروید یک مدل “تعاملگرایانه” بود، زیرا فرآیند رشد شخصیت، به تجربیاتی که در هر مرحلهی رشد دارد، وابسته است.
پدر روانشناسی رشد کیست؟
جان بولتون پیاژه به عنوان پدر روانشناسی رشد شناخته میشود. نظریههای مرحلهای رشد شناختی او، به طور جدی دیدگاه ما را نسبت به تفکر و یادگیری کودکان تغییر داد. تحقیقات و ابتکارات پیاژه بیشتر از هر دیگری الهامبخش برای روانشناسی رشد بوده و ایدههای او هنوز هم بنیادی برای این حوزه هستند. او به دنبال شناخت بهتر نحوه جمعآوری اطلاعات و تفکر کودکان بود و تفاوتهای کیفی در تفکر آنها در طول رشد را بررسی کرد. به عقیده او، کودکان دانش خود را از طریق فرآیند “همانندسازی” بدست میآورند و سپس اطلاعات جدید را با توجه به دانش موجود خود از دنیا، ارزیابی میکنند و سعی میکنند آنها را درک کنند. نظریه رشد شناختی پیاژه باعث انقلاب در زمینه تحقیقات درباره رشد ذهنی کودکان شد و به همین دلیل او را بهعنوان پدر علم روانشناسی رشد تلقی میکنند.
او کودکان را به عنوان کاوشگران فعال و باانگیزهای معرفی کرد که تفکر آنها تحت تأثیر محیط، پیشرفت میکند. همچنین باور داشت که ذهن کودک، ساختارهای روانی را به نحوی شکل میدهد که با واقعیت خارجی هماهنگ شود. پیاژه معتقد بود که کودکان در طی دورههای نوزادی تا نوجوانی، چهار مرحلهی رشدی را تجربه میکنند که عبارتاند از:
- حسی-حرکتی
- تفکر پیشعملیاتی
- تفکر عملیاتی-عینی
- تفکر انتزاعی یا صورتی
حوزههای مختلف روانشناسی رشد چیست؟
حوزههای مختلفی در روانشناسی رشد وجود دارد که متخصصان آنها تنها به تحلیل تغییرات فیزیکی ناشی از رشد محدود نیستند. آنها به رشد اجتماعی، عاطفی و شناختی که در زمان مختلف زندگی اتفاق میافتد توجه دارند. این حوزه شامل عوامل مختلفی مانند بررسی عوامل بیولوژیکی، ژنتیکی، عصبی، روانی، اجتماعی، فرهنگی و محیطی که بر رشد و تحول انسان تأثیر میگذارند، میشود. برخی از موضوعاتی که توسط روانشناسان رشد مورد بررسی قرار میگیرند، عبارتند از:
– رشد شناختی در دوران کودکی
– چالشهای رشدی و مشکلات یادگیری
– رشد عاطفی
– فرآیند یادگیری زبان
– استدلال اخلاقی
– توسعه مهارتهای حرکتی
– رشد شخصیت
– خودآگاهی و ارزیابی خود
– تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بر رشد کودک
روانشناسان رشد تلاش میکنند تا چگونگی و چرایی این فرآیندها را در شرایط هنجاری بررسی و مشاهده کنند و همچنین به فهم بهتر درباره عوامل و رویدادهایی که ممکن است فرآیندهای رشد را تضعیف کنند، علاقهمند هستند. این دانش به آنها امکان میدهد که به افراد کمک کنند تا با پتانسیل کامل خود در رشد مواجه شوند و مسیر رشد طبیعی انسان را به طور بهتری درک کنند. همچنین، شناخت زودهنگام مشکلات احتمالی میتواند از مشکلاتی نظیر افسردگی، کاهش اعتماد به نفس و ناامیدی جلوگیری کند.
اهمیت و کاربرد روانشناسی رشد
اهمیت و کاربرد روانشناسی رشد در زمینههای گوناگونی از جمله آموزش و یادگیری بسیار چشمگیر است. این حوزه از روانشناسی به درک عمیقتری از رشد و تحولات انسان در طول دوره زندگی میپردازد و به فهم بهتری از خود و فرزندانتان کمک میکند.
روانشناسی رشد در زمینه آموزش و یادگیری دارای کاربردهای فراوانی است. این حوزه متشکل از موضوعات گستردهای از جمله شناخت هویت، بهرهوری، پیشرفت هیجانی و تفکر اجتماعی میباشد. آنچه که روانشناسی رشد به دنبال آن است، بررسی تأثیرات محیط بر فرآیند رشد انسان و پیشرفتهای آن در طول زمان است. این شاخه از روانشناسی سعی دارد فرایندهای تغییرات و تحولات را در میان محیط اطراف مورد بررسی قرار دهد.
به علاوه، روانشناسی رشد به صورت گسترده به سایر حوزههای روانشناسی نیز ارتباط دارد. این شامل روانشناسی آموزشی، روانشناسی زیستشناسی، روانشناسی شناختی، رشد کودک و روانشناسی فرهنگی میشود. به طور خلاصه، روانشناسی رشد یک حوزه بسیار گسترده و متنوع است که به درک بهتر فرآیندهای رشد و تحول انسانی کمک میکند و در زمینههای مختلف زندگی انسان تأثیرگذار است.
نظریههای متنوع در این حیطه از روانشناسی
در طول تاریخ، روانشناسی رشد تحت تأثیر گستردهای از نظریهها و مدلهای مختلف قرار گرفته است. این حوزه از روانشناسی با مجموعهای از رویکردهای نظری متنوع، به بررسی جوانب مختلف رشد و توسعه انسانی میپردازد. نظریههای برجسته مانند نظریه رشد شناختی پیاژه، نظریه دلبستگی بالبی، نظریه رشد روانی-اجتماعی اریکسون، و نظریه رشد اجتماعی-فرهنگی ویگوتسکی از جمله فرآیندهای نظری مهم هستند که هر یک به جنبههای مختلف تأثیرگذار بر رشد انسانی پرداختهاند.
روانشناسی رشد کودک
رشته روانشناسی رشد کودک به بررسی پروسههای ذهنی و روانی کودکان میپردازد و به طور خاص، تفاوتهای این فرآیندها با آنچه در بزرگسالان دیده میشود در جلسات روانشناسی کودک مورد بررسی قرار میگیرند.
مراحل رشد انسان
روانشناسان رشد عموماً فرایند تکامل را به چندین مرحله مختلف زندگی تقسیم میکنند. هر یک از این مراحل نشاندهنده فازهای خاصی از رشد و توسعه است. این تقسیمبندی به افراد کمک میکند تا در مواجهه با چالشها و مسائل مربوط به هر مرحله، بهترین راهحلها را پیدا کنند و به مسیر خود بازگردند.
در ادامه این مراحل را به ترتیب بررسی خواهیم کرد.
-
پیش از تولد از لقاح تا تولد:
در مرحله اولیه از زندگی، یعنی پیش از تولد، وقتی که لقاح رخ میدهد، محیط و تغذیه مادری که ممکن است به نقصهای مادرزادی منجر شود، برای روانشناسان رشد بسیار حائز اهمیت است. آنها به دنبال درک اثرات این مراحل اولیه بر فرآیندهای رشد بعدی هستند و معتقدند که تأثیرات این مراحل ابتدایی بر زندگی بعدی فرد تأثیرگذار است.
روانشناسان به شکلگیری نشانههای اولیه رشد قبل از تولد، واکنش جنین به محرکهای داخل رحم، و حس و ادراکاتی که جنین قبل از تولد ممکن است تجربه کند، توجه میکنند. همچنین به عوامل خطرناکی مانند مصرف مواد مخدر توسط مادر و بیماریهای ارثی که ممکن است بر روند رشد آینده اثر بگذارند، توجه ویژه دارند.
-
طفولیت (تولد تا ۳ سالگی)
در دوره طفولیت و نوپایی، از زمان تولد تا حدود سن ۳ سالگی، تمامی حواس و اعضای بدن تقریباً فعال میشوند. رشد مغز در این دوره ادامه دارد و هر روز ساختار آن پیچیدهتر میشود. در این مرحله، مغز به نسبت بالایی در برابر تأثیرات محیطی حساس است. این دوره با رشد سریعی در جنبههای فیزیکی و مهارتهای حرکتی همراه است.
از لحاظ شناختی، کودک تا پایان سن دو سالگی از نمادها استفاده میکند و در حل مسائل مهارتهایی تازه پیدا میکند. همچنین، مهارت زبان و درک مطلب در این دوره به سرعت پیشرفت میکند. در زمینه رشد روانی و اجتماعی، ارتباطات دلبستگی به والدین و دیگران شکل میگیرد، و کودک به تدریج از وابستگی به خود فرار میکند و به تمایل به ارتباط با دیگر کودکان دست مییابد.
-
کودکی اول (۳ تا ۶ سالگی)
دوره ابتدایی کودکی، مرحلهای پر از تغییرات مهم در زندگی است که شروع یادگیری زبان، ایجاد سطحی از استقلال، و تجربه نحوه عملکرد جهان را به همراه دارد. این مرحله، زمانی است که یادگیری به صورت یک فرآیند تدریجی و پیوسته رخ میدهد. روانشناسان علاوه بر ارائه راهکارهایی برای حل مسائل رشدی ممکن در این مرحله، به کودکان کمک میکنند تا به پتانسیل کامل خود برسند. والدین و مربیان بهداشتی علاوه بر اینکه به فرایند رشد فیزیکی، شناختی، ارتباطی، و اجتماعی توجه میکنند، نیز به اطمینان از دریافت تغذیه مناسب و رسیدن به مراحل کلیدی در رشد کودکان اهمیت میدهند.
-
کودکی دوم (۶ تا ۱۱ سالگی)
این مرحله از رشد، زمانی است که تأثیرات اجتماعی بر کودکان بیشتر به چشم میآید، زیرا آنها وارد دوران دبستان میشوند. در این دوره، کودکان از طریق ایجاد دوستی، مواجهه با تکالیف مدرسه، و تجربه بودن خاص، شخصیت خود را شکل میدهند.
والدین ممکن است به کمک روانشناس رشد، به فرزند خود کمک کنند تا با مسائل احتمالی مانند مشکلات اجتماعی و عاطفی بهطور مثبت مواجه شود. در این مرحله، کودکان تشویق به تجربه بیشتر تعاملات اجتماعی خارج از خانواده میشوند. این زمانی است که کودکان مهارتهای حرکتی خود را تقویت میکنند و با دیگر کودکان شروع به ارتباط برقرار میکنند. یکی از وظایف اساسی در این دوران، اطمینان حاصل کردن از این است که این تواناییها توسط چالشهای اجتماعی، عاطفی و رفتاری مختل نشوند.
-
نوجوانی (۱۱ تا ۲۰ سالگی)
سالهای نوجوانی برای بسیاری از افراد موضوع مهمی هستند، زیرا در این مرحله با آشفتگی های روانی روبرو میشوند. اریک اریکسون، شکلگیری هویت را به عنوان ویژگی اصلی این دوران تلقی میکند. در این سن، جوانان معمولاً از طریق آزمون و خطا سعی میکنند هویت خود را کشف کنند؛ سوال مهم این است که آنها چه کسی هستند و چه کسی میخواهند شود.
روانشناسان رشدی میتوانند در مواجهه با برخی از چالشهای دوران نوجوانی از جمله بلوغ، آشفتگی عاطفی و فشار اجتماعی از نوجوانان حمایت کنند. در این دوره، ممکن است نوجوانان به دلیل رشد سریع جسمی-ذهنی و تأثیرات بیرونی مانند فشار همسالان، با مشکلات رفتاری مواجه شوند؛ بنابراین برخورد با این مشکلات بسیار حیاتی است، زیرا میتواند بر سلامت روانی آنها در آیندهی بزرگسالی تأثیر گذار باشد؛ پس حتما بهتر است که از مشاوره نوجوان کمک بگیرید.
-
جوانی (۲۰ تا ۴۰ سالگی)
دورهی دوم و سوم زندگی معمولاً بهعنوان مرحلهی اولیه بزرگسالی شناخته میشود. در این مرحله، افراد به طرح و تدوین اهداف شغلی خود و برقراری روابط پایدار تمرکز میکنند. اغلب، این دوره از زندگی با ایجاد و حفظ روابط نزدیک و پایدار متمایز میشود؛ اما برخی ممکن است با مشکلاتی مانند تنهایی روبرو شوند و دچار اختلالات روانی شوند. بنابراین، برقراری ارتباطات مؤثر، ایجاد دوستیهای نزدیک، تجربهی صمیمیت و شکلگیری خانواده از جمله نقاط مهم و تأثیرگذار در این دوره از زندگی هستند.
-
میانسالی (۴۰ تا ۶۵ سالگی)
دوره اواخر دهه چهل تا اواسط دهه شصت به عنوان مرحلهی میانسالی در نظر گرفته میشود که با ورود به این دوران، بسیاری از ناتوانیها و چالشهای زندگی بیشتر به چشم میآیند. این مرحله از زندگی، زمانی است که افراد انتظارات خود از زندگی را دوباره مرور و بررسی میکنند و به دنبال راههایی برای کمک به جامعه و ارتقای معنویت هستند. مرکزیت این دوره از زندگی بر توسعه هدف شخصی و ارزشهای اجتماعی است.
اریکسون این مرحله را بهعنوان زمان زایش و رشد در برابر رکود و فرسودگی توصیف میکند؛ به این معنا که افرادی که به فعالیتهای جامعهپذیری مشغول میشوند و ارزشهایی از خود به جامعه ارائه میدهند، احساس مولد بودن و ارزشمند بودن را تجربه میکنند. بهعنوان مثال، فعالیتهایی مانند کارآفرینی، مدیریت خانواده، عضویت در گروههای اجتماعی و مشارکت در امور جامعه میتواند به افزایش احساس معنویت و ارزشمندی زندگی در این دوره از سن کمک کند.
-
پیری (۶۵ سالگی به بعد)
این فاز از زندگی نشاندهندهی مواجهه فرد با چالشهای مرتبط با پیری است، از جمله مسائل جسمی، ذهنی، و عاطفی. همچنین نگرانیهای مرتبط با سلامتی در این دوران افزایش مییابد؛ برخی از افراد ممکن است با افت عملکرد ذهنی مرتبط با پیری مواجه شوند.
از دیدگاه اریکسون، سالهای پیری زمانی است برای تأمل در زندگی و بررسی عمیق از تجربیات گذشته. افراد در این مرحله زندگی خود را ارزیابی و با آنچه که تجربه کردهاند، مصاف میگیرند. کسانی که با رضایت به گذشته خود نگاه میکنند، با احساس خرد و آمادگی برای پایان زندگی خود روبهرو میشوند، در حالی که افرادی که با حسرت به گذشته نگاه میکنند، احساس ناامیدی و تلخی را تجربه میکنند. روانشناسان رشد ممکن است با افراد سالمند همکاری کنند تا آنها را در مواجهه با چالشهای مرتبط با فرایند پیری یاری دهند.
چه زمانی باید به روانشناس رشد مراجعه نمود؟
هنگامی که پیشرفت در رشد بهطور قابل توجهی از مسیر معمول خود پیروی نمیکند، بهتر است به یک روانشناس رشد مراجعه کنید. رویدادهای خاص میتوانند باعث از مسیر خارج شدن فرایند رشد شوند. والدین معمولاً بر نقاط مهمی از رشد متمرکز میشوند، از جمله رشد فیزیکی، شناختی، اجتماعی، عاطفی و ارتباطی. مثلاً، مرحلهی یادگیری راهرفتن یک نقطه عطف مهم در رشد فیزیکی است که بسیاری از کودکان آن را در سنین ۹ تا ۱۷ ماهگی تجربه میکنند. اگر کودک شما در این سن به این مهارت نرسید، بهتر است با پزشک خانواده مشورت کنید.
با دانستن این نقاط عطف، والدین میتوانند در رشد کودکانشان کمک کنند. متخصصان مراقبتهای بهداشتی نیز میتوانند با ارائه مداخلاتی در رشد، به کودکان در غلبه بر تأخیرهای رشدی کمک کنند. این متخصصان اغلب با ارزیابی کودکان، تعیین میکنند که آیا تاخیر رشدی وجود دارد یا خیر. همچنین، روانشناسان رشد میتوانند با افراد مسنی که با مشکلات مرتبط با پیری مثل زوال شناختی یا مشکلات عاطفی روبرو هستند، کار کنند.
رابطه روانشناسی رشد و سلامت روان
ارتباط بین روانشناسی رشد و سلامت روان یک جنبه مهم در حفظ روانی فرد است؛ زیرا اغلب بیماریهای روانی میتوانند از آسیبهای دوران کودکی نشات بگیرند. به دلیل این مسأله، پیشگیری از عوامل خطرساز در دوران کودکی میتواند باعث کاهش شانس ابتلا به بیماریهای روانی در زندگی بعدی شود.
از آنجا که کودکان با نرخهای مختلفی رشد میکنند، این امر بسیار مهم است که آیا کودک متناسب با سن خود، به مهارتهای شناختی، عاطفی، ارتباطی و اجتماعی دست پیدا کرده یا خیر؛ زیرا این موضوع میتواند نشاندهنده مشکلات در فرایند رشد کودک باشد.
در این مواقع، مشاوره با روانشناسان متخصص در زمینه رشد، به والدین و مراقبان کمک میکند تا میزان مشکل مشخص شود و راههای موثری برای مدیریت و غلبه بر مشکلات کودکان یا حتی مدیریت آنها، ارائه شود. همچنین، روانشناسی رشد روشهای متنوعی را برای مدیریت و کنترل چالشهای شناختی، رفتاری و عاطفی در نوجوانان، بزرگسالان و حتی سالمندان ارائه میدهد.