جهان پر جذابیت طرحواره این روزها جلب توجه عدهای زیادی دارد. شناخت متنوعی از طرحوارهها و توانایی تشخیص آنها به ما کمک میکند تا خودمان را بهتر شناسایی کنیم. این مقاله به بررسی جزئیات جذاب و مهم این دنیا میپردازد تا به علاقهمندان کمک کند تا با دقت بیشتری به این موضوعات مهم نگاه کنند و از تنوع بینظیری که در دنیای طرحوارهها وجود دارد، لذت ببرند. همچنین، نگاهی عمیقتر به این جذابیتها و مزیتهای شناخت انواع طرحوارهها نیز خواهیم داشت.
بدون شک، اولین اندیشمندانی که به بحران ذهنی طرحواره پرداختند، افلاطون، ارسطو و کانت بودهاند. با این وجود، اولین تئوری کامل درباره طرحواره توسط پیاژه در سال 1923 مطرح شد. او این ساختار ذهنی را به عنوان یک نقطه مرکزی معرفی کرد که با دادههای جدید هماهنگ میشود. تا ده سال بعد، بارتلت در کتاب خود با عنوان “به یاد آوردن” به ارتباط طرحواره با حافظه اشاره نمود.
در نهایت، جفری یانگ، روانشناس معاصر، رویکرد درمانی طرحواره را به عنوان یک راهبرد درمانی الهامبخش معرفی کرد و تئوری خود را ارائه داد. حالا با هم بررسی کنیم که طرحواره چیست و انواع آن چگونه تعریف میشوند؟
طرحواره به عنوان یک الگوی ذهنی یا یک ساختار شناختی در دامنه ذهن انسان قرار دارد، که باعث تشکیل نگرش و تفسیر خاصی از دنیا توسط هر فرد میشود. در واقع، میتوان طرحواره را به عنوان یک چارچوب درک و تعبیر اتفاقات و پدیدهها در دنیای اطراف توصیف کرد. این الگوی ذهنی از کودکی شکل گرفته و در بزرگتر شدن هر فرد، به عنوان یک فیلتر برای درک واقعیتهای بیرونی به کار میرود.
هر فرد، با توجه به طرحواره ای که در ذهنش ایجاد کرده است، دنیا را به شیوهای خاص و با نگاهی خاص تجسم میکند. بهعنوان مثال، فردی که طرحواره شکست در ذهنش جاری است، هر رخداد و نشانهای را به عنوان تأییدی برای ناکامی و دوباره شکست تفسیر میکند.
یکی از وظایف اصلی طرحواره، سازماندهی اطلاعات در ذهن به منظور بهبود کارکرد و کارآیی مغز است. اطلاعاتی که با طرحواره هماهنگ نشوند، ممکن است تحریف یا بهطور کلی در دید فرد نقصان ببینند. پیاژه به عنوان یک اندیشمند اهمیت فرهنگ در تعیین و شکلدهی طرحوارهها را تأکید کرده و اعتقاد دارد که مسائل فرهنگی موضوعی مهم در تکوین این الگوهای ذهنی است.
در دیدگاه جفری یانگ، طرحوارهها را به عنوان اعتقادات عمیقی تعریف میکند که در اوایل زندگی فرد شکل میگیرند. این اعتقادات اطلاعاتی است که هر فرد به خود و دنیای اطرافش نسبت میدهد. یانگ به این باور است که طرحوارهها قابلیت تأثیر مثبت یا منفی در زندگی افراد را دارند. زمانی که یک فرد با اطلاعات خارجی روبهرو میشود و این اطلاعات با طرحوارههای او همخوانی دارد، تأثیر مثبت طرحواره در نمایش این تطابق بروز میکند. در چنین شرایطی، طرحواره به فرد کمک میکند تا اطلاعات، آگاهی و دانش خود را بهبود دهد.
بهعلاوه، طرحواره ممکن است تأثیرات منفی نیز در زندگی فرد ایجاد کند. زمانی که یک فرد با تجربیاتی مغایر با طرحوارههایش روبرو میشود و در مقابل تغییر این طرحواره مقاومت نشان میدهد، این مقاومت منجر به تحریف و تغییر در واقعیت میشود.
در دیدگاه ژان پیاژه، طرحواره به عنوان یک الگوی ذهنی با شش ویژگی اساسی شناخته میشود که در تعیین نگرش و تفسیر فرد نقش مهمی ایفا میکند. این ویژگیها عبارتند از:
هر گونه اطلاعاتی که با این الگوهای ذهنی همخوانی نداشته باشند، معمولاً در سیاق فراموشی قرار میگیرند. این ویژگیها باعث میشوند طرحوارهها به عنوان یک پارادایم مهم در شکلدهی به تفکرات و عقاید فرد ایفا کنند.
طرحوارهها، این الگوهای چشمگیر و تکرارشونده در ذهن، اصلیترین ریشههایشان را در دوران کودکی مییابند و در امتداد زندگی فرد، به صورت مکرر ایجاد و بازتولید میشوند. این الگوها عمدتاً تحت تأثیر شرایط خانوادگی و خصوصیات شخصیتی کودک شکل میگیرند. به عنوان مثال، طرحواره نقص و شرم، به طور قابل توجهی تحت تأثیر تجربههای کودکی قرار میگیرد. در اینجا چهار دلیل مهم برای پدیدار شدن طرحوارهها را بیان میکنیم:
این عوامل با هم تعامل کرده و زمینهای را فراهم میکنند که الگوهای ذهنی طرحواره بهوجود آید و در طول زندگی فرد موازی با تغییرات شخصیتی و محیطی، به نواحی مختلف ذهنی او گسترده شود.
بر اساس دیدگاه ژان پیاژه، طرحوارهها نقش مهمی در رشد و تکامل فرد ایفا میکنند، اما همچنین ممکن است منجر به اثرات منفی یا ناسازگاری شوند. در زیر به برخی از مزایا و معایب این الگوهای ذهنی میپردازیم:
در جهان پویای ذهن، انواع گوناگونی از طرحوارهها وجود دارند که از ابعاد مختلفی از زندگی و تجربیات انسان پوشش میدهند. ژان پیاژه به شش نوع اصلی طرحواره اشاره کرده است، که شامل طرحوارههای شی، شخص، اجتماعی، رویدادی، فردی یا خود، و نقش میشوند. این ابعاد متنوع، تفکر و تجربه فرد را در بر گرفته و اساسی برای درک عمیقتر از خود و دیگران است.
از سوی دیگر، جفری یانگ با تأکید بر طرحوارههای فردی، شخصیتی و اجتماعی، به معرفی 18 طرحواره مخرب پرداخته است. این طرحوارهها، نقاط ضعف و ناسازگاری را در ذهن فرد نمایان میسازند و میتوانند تأثیرات منفی در زندگی شخصی، شغلی و اجتماعی ایجاد کنند. هر کدام از این طرحوارهها در مقالات تخصصی بهطور دقیق مورد بررسی قرار گرفته و راهکارهای درمانی برای آنها به تفصیل بیان شدهاند.
در این سیاق، با بهرهگیری از دیدگاههای متفاوت پیاژه و یانگ، انواع مختلف طرحوارهها را بهصورت خلاصه مورد بررسی قرار دادهایم. این تحلیل به فهم عمیقتر از دینامیک ذهنی فرد کمک میکند و به ارائه راهکارهای موثر برای مدیریت و بهبود طرحوارههای مختلف میپردازد.
در دنیای پیچیده روانی، طرحواره رهاشدگی یک الگوی افکار و احساسات است که فرد را به دور از اعتماد به اطرافیان و نزدیکان خود میبرد. در این طرحواره، افرد به دلیل نگرانیها و ترسهای خود، اعتقاد دارند که افراد محبوب در زندگیشان به زودی از دست خواهند رفت و یا آنها را ترک خواهند کرد.
این الگوی ذهنی ممکن است ناشی از تجربیات ناامن یا احساسات ترس و نگرانی در کودکی باشد. فرد باور دارد که این رفتار رهاشدگی یا طرد، نقشی اساسی در تعاملات اجتماعی و عاطفی او دارد. برای مثال، فرد ممکن است باور داشته باشد که هر تلاشی برای ایجاد وابستگی، به نوعی موجب فاجعه و از دست دادن محبوبیت میشود.
برای مدیریت و بهبود این طرحواره، مشاوره فردی روانشناسی و ترکیبی از راهکارهای شناختی-رفتاری میتواند کمک مؤثری ارائه کند. درک عمیق از مواجهه با ترس و افزایش اعتماد به نفس از جمله گامهای مهم در راستای تغییر این طرحواره اساسی است.
در این الگوی ذهنی، افراد با تله زندگی سوءاستفاده، همواره انتظار دارند دیگران به آنها آسیب بزنند یا از آنها سوءاستفاده کنند. این افراد اغلب فکر میکنند که قرار است به طور مداوم در حق آنها اجحاف شود.
افرادی که به تله زندگی محرومیت هیجانی دچارند، ناتوانند توجه و همدلی دیگران را دریافت کنند. این الگو باعث احساس کمبود ارتباط و اهمیت ناکافی میان فرد و اطرافیانش میشود.
در تله زندگی بزرگمنشی، فرد خود را نسبت به دیگران برتر میداند و اعتقاد دارد لایق زندگی بهتری نسبت به دیگران است. این افراد اغفال میکنند که خواستههایشان ممکن است برای دیگران هزینههای زیادی داشته باشد و اهمیتی به نیازها و حقوق دیگران نمیدهند.
طرحواره ایثار در تله زندگی نشان از تمرکز بیش از حد بر نیازها و خواستههای دیگران دارد. افراد ممکن است خود را قربانی کنند و اگر به نیازهای شخصی خود توجه کنند، احساس گناه میکنند.
الگوی ذهنی شکست به باور فرد مرتبط با همیشگی بودن تجربه شکست و عدم موفقیت او در مقابل همسالان است. این افراد خود را ناکافی و ناموفق میدانند.
طرحواره نقص و شرم باعث احساس فرد به نقص، بدی، و ناخوشایند بودن میشود. این افراد اغلب از اجتماع فرار میکنند و احساس شرم را با خود همراه میکنند.
در الگوی انزوای اجتماعی، فرد از حضور در جمع دوری میکند و این ویژگی باعث اضطراب شدید او میشود.
اطاعت در تله زندگی نشان از خدمت دیگران به دلیل ترس از تنبیه و احساس اجبار است. این افراد نیازها و احساسات خود را سرکوب میکنند و به نیازها و احسانات دیگران میپردازند.
در الگوی جلب توجه، فرد تلاش مضاعفی برای مورد تحسین و توجه دیگران دارد. آنها ممکن است بیش از حد بر تواناییها و برتریهای خود تاکید کنند تا احترام و توجه دیگران را به دست آورند.
این الگو نشاندهنده عدم مسئولیتپذیری فرد است که نمیتواند بهطور مناسب از پس وظایف و مسئولیتهای خود برآید. این وابستگی میتواند به اختلال در انجام کارهای روزمره و مراقبت از خود منجر شود.
در تله زندگی بازداری هیجانی، افراد برای کنترل هیجانات و احساسات خود بیش از حد تلاش میکنند، زیرا از انفجار و عدم کنترل هیجانات خود میترسند.
الگوی خودکنترلی ناکافی نشاندهنده ناتوانی یا امتناع از کنترل و تحمل احساسات و هیجانات است. این الگو میتواند به ناامیدی از دستیابی به اهداف شخصی منجر شود.
افراد با طرحواره آسیبپذیری در برابر بیماری ترس از بیماریها یا فجایع محیطی و اجتماعی را به صورت اغراقآمیز تجربه میکنند. این ترس غالباً در زمینههای بیماری جسمانی، مشکلات روانی و فجایع خارجی نشان میدهد.
در طرحواره خود توسعه نیافته، نزدیکی و وابستگی شدید به افراد مهم زندگی، با قیمت از دست دادن آزادی و هویت فردی همراه است.
طرحواره تنبیه نشاندهنده لایق مجازاتهای سنگین به دلیل رفتارهای سادهای است که فرد خودش را از انجام آنها متهم میکند. این افراد اغلب با عصبانیت، کمتحملی و بیحوصلگی مواجه هستند.
در الگوی استانداردهای سطح بالا، فرد باید تلاش کند تا به معیارهای سختگیرانه یا استانداردهای سطح بالای خود برسد، که ممکن است باعث فشار روانی زیادی شود.
ویژگی اصلی طرحواره بدبینی تمرکز دائمی بر ابعاد منفی مسائل است. افرادی که این الگو را دارند، جنبههای مثبت را نادیده میگیرند و از خطر کردن و تبعات تصمیمات خود میترسند.
تجربه طرحوارهها یا الگوهای ذهنی، یک فرآیند تغییرپذیری است. این تغییرات بهصورت خودبهخودی یا با کمک برنامههای درمانی قابل انجام هستند. به ویژه در دوران کودکی، طرحوارهها به راحتی شکلپذیر هستند.
زمانی که فرد با محیط جدیدی یا اطلاعات تازهای روبرو میشود که با طرحوارههای قبلی اش سازگار نیست، یک ناهماهنگی شناختی به وجود میآید. در این مواقع، فرد تمایل دارد تا بین طرحوارههای داخلی خود و محیط خارجی تعادل برقرار کند. این کار با یکی از دو روش زیر انجام میشود:
اطلاعات جدید و محرکهای تازه را با کمک طرحوارههای موجود درک کرده و آنها را پذیرفته و یاد میگیرد.
در صورتی که طرحواره قبلی با اطلاعات بیرونی کاملاً متضاد باشد، طرحواره قبلی اصلاح میشود و یک طرحواره جدید با توجه به اطلاعات جدید شکل میگیرد.
برای توضیح مفهوم طرحواره با یک مثال، فرض کنید یک کودک با سیب آشنا شده و آن را بهعنوان میوهای قرمز، درشت و گرد میشناسد. زمانی که این کودک با گوجه فرنگی مواجه میشود، شکل دیگری از سیب را مشاهده میکند. با لمس و چشیدن گوجه، اطلاعات جدید و متناقض در دست میآید و اکنون او نیازمند یک طرحواره جدید است که با این اطلاعات جدید سازگار باشد!
بعضی از طرحوارههای مخرب، بهطور خودبهخودی تغییر نمیکنند و از بین نمیروند. بهویژه 18 طرحوارهای که یانگ تعریف میکند، به دلیل وابستگی در فرآیند شکلگیری آنها، مقاومت طراحی شدهاند. برای تغییر این طرحوارهها، برنامههای درمانی لازم است. این برنامههای درمانی میتوانند تحت نظر تخصصی در زمینه طرحوارهدرمانگر قرار گیرند. همچنین، با تکمیل پرسشنامههای مرتبط، نوع طرحواره را شناسایی کرده و از راهکارهای تخصصی برای درمان استفاده کنید.
بیشتر بخوانید: تست روانشناسی طرحواره های ناسازگار
تغییر طرحواره، امری که اگرچه مفید و بهترین گزینه است، اما مسیری پیچیده دارد و نیازمند تلاش و تخصص است. افراد بسیاری سالها به طرحوارههای ناسازگار خود گرفتار شدهاند و برای مقابله با آنها از سبکهای مختلفی استفاده میکنند. در اینجا سه سبک مقابلهای در برابر الگوهای ذهنی آورده شده است:
افرادی که این سبک را انتخاب میکنند، سعی میکنند از هر شرایطی که طرحواره آنها را فعال میکند، دوری کنند. بهعنوان مثال، فردی با طرحواره رهاشدگی، از روابط اجتماعی و عاطفی اجتناب میکند تا احتمال طرد شدن توسط دیگران را به حداقل برساند.
در این سبک، فرد طرحواره خود را میپذیرد و هیچ تلاشی برای تغییر آن نمیکند. بهعنوان نمونه، کسی با طرحواره بزرگمنشی، به طور کامل مطابق الگوی خود عمل میکند و دیگران را وادار میکند در جهت خواستههای او قدم بردارند.
افراد با استفاده از این سبک، رفتارهای مختلف را دقیقاً در جهت متضاد طرحواره خود انجام میدهند تا آن را جبران کنند. بهعنوان مثال، اگر طرحواره انزوای اجتماعی داشته باشند، سعی میکنند بهصورت افراطی در گروههای اجتماعی حضور یابند.
هنگامی که طرحواره ناسازگاری در خود تشخیص دادهاید و نتیجه تستهای طرحواره این وضع را تصدیق کرده است، سوال اینجاست: چگونه میتوانید این طرحوارهها را درمان کنید؟ در اینجا بهترین راهکار به شما معرفی میشود، و آن نیز مراجعه به یک متخصص درمانی طرحوارهها است
درمانگران متخصص در زمینه طرحوارهها به نام “طرحوارهدرمانگر” مشغول به کار هستند. رویکرد این درمانگران به نام “طرحواره درمانی” (Schema Therapy) نامیده میشود. این رویکرد یک تلفیق منحصربهفرد از روشهای درمانی متعدد از جمله CBT، گشتالتدرمانی و درمان شناختی است و توسط جفری یانگ تدوین شده است.
طرحوارهدرمانی بر تمرکز بر علائم متمرکز است و اهمیت ویژهای به رابطه میان درمانگر و مراجعه میدهد. این رویکرد با تمرکز بر تجربیات دوران کودکی، به بررسی و رفع نیازهای اصلی و یادگیری راهکارهای برآورده کردن آنها میپردازد.
بهطور کلی، طرحوارهدرمانی به عنوان یک رویکرد جامع درمانی با ترکیب انواع مختلف تکنیکها، امکان درمان ناسازگاریها و تلههای زندگی را فراهم میآورد. بنابراین، در صورت مواجهه با طرحوارههای ناسازگار، مراجعه به یک متخصص طرحوارهدرمانگر به عنوان گزینهای اثربخش و توصیه شده میباشد.
جهت جستجو مطالب عنوان مد نظر خود را در باکس بالا وارد نمایید.