آیا تا به حال به دلایل افسردگی فکر کردهاید و میخواهید بدانید چرا برخی افراد افسرده میشوند؟ این سوالات معمولاً در ذهن ما میرود و باید بدانیم که افسردگی یک اختلال پیچیده است که دلایل متنوعی دارد. برخی افراد این وضعیت را پس از گذراندن یک بیماری جدی پزشکی تجربه میکنند، حتی برخی افراد با تغییرات ناگهانی در خانواده مثل مرگ عزیزان به این وضعیت دچار میشوند. در ادامه علل افسردگی را بررسی خواهیم کرد.
همچنین، سابقه خانوادگی نیز میتواند یکی از عوامل مؤثر در ایجاد افسردگی باشد و گاهی اوقات افراد بدون هیچ دلیل خاصی احساس غم و اندوه میکنند. آگاهی از نشانهها و علائم افسردگی میتواند ما را در تشخیص و درمان بهتر این وضعیت کمک کند. بنابراین، مهم است که با توجه به شناخت این نشانهها، به دنبال راههای موثر برای پذیرش و درمان افسردگی بگردیم و به مشاوره فردی رجوع کنیم.
بررسی علل افسردگی
در این بخش، به تحلیل دلایل اصلی افسردگی میپردازیم. همانگونه که در بخش مقدمه اشاره شده است، ضروری است که بررسی کنید چه عواملی ممکن است بشکهی روانی شما را پر کرده باشند! قطرات و دلایل متنوعی با یکدیگر ترکیب میشوند و منجر به ایجاد وضعیت افسرده میشوند. بسیاری از اوقات، تشخیص دلایل این وضعیت به دست ما نمیآید و نیاز به مداخله روانشناس یا روانکاو دارد تا علتهای ریشهای را کشف و تحلیل نماید.
۱. ارتباط ژنتیکی
اگر در خانواده شما فردی با افسردگی مواجه شده باشد، احتمال افزایش ریسک ابتلا به این بیماری در شما نیز وجود دارد. آیا والدین، خواهران یا برادران شما علائم افسردگی نشان دادهاند؟ تحقیقات علمی نشان میدهد که ژنتیک میتواند نقشی در انتقال بیماریهایی همچون افسردگی به نسلهای آتی داشته باشد. با این حال، حتی اگر علائم افسردگی در اعضای خانواده شما وجود داشته باشد، باید توجه داشته باشید که وراثت تنها یکی از عوامل موثر نیست و عوامل دیگر نیز در کنار آن ایفای نقش میکنند.
۲. تأثیر ویژگیهای شخصیتی
این زمینه به شما ویژگیهای متعددی را معرفی میکند. همانطور که در مقاله “نشانههای افسردگی” توضیح دادهام، یک سال از زمانی که نخستین نشانههای افسردگی را در خود تشخیص دادم، گذشته است. تجربیات، مطالعات و اطلاعات به دست آمده از منابع معتبر در این زمینه تأثیرگذار بودهاند. در این مدت، متوجه شدم که چگونگی همبستگی بین ویژگیهای شخصیتی با یکدیگر میتواند باعث ایجاد افسردگی شود. اگر این ویژگیها را در خود تشخیص میدهید، اولویت بالا بردن مراجعه به متخصص را داشته باشید. به یاد داشته باشید که پیشگیری از افسردگی، همیشه بهتر از درمان آن است. در ادامه این ویژگیهای شخصیتی را بررسی خواهیم کرد.
-
اختلال اضطراب
اضطراب یکی از لایههای عمیق رنجهای روانی است که ممکن است زندگی روزمره را تحت تأثیر قرار دهد. اگر با اضطراب مواجه هستید، باید بدانید که درون شما یک کودک ناامن و زخمخورده وجود دارد که احساسات ترس و نگرانی را تجربه میکند. زبان بدن اضطراب یک زبان بیصداست که برای ما حرف میزند؛ اما تا زمانی که مسائل روحی خود را نادیده میگیریم، نمیتوانیم از اثرات منفی آن کاسته و بهبود یابیم.
همانطور که در مقاله “تأثیر استرس بر بدن” توضیح داده شده است، استرس مداوم میتواند به روان انسان آسیب برساند و او را به سمت اختلالات روانی متنوع کشانده و تحت فشار قرار دهد. شناخت ریشههای اضطراب و آشنایی با راهکارهای مؤثر در کنترل آن میتواند گام مهمی به سوی بهبودی باشد. در صورت تجربه اضطراب، حتماً به کمک یک متخصص مشاوره و درمان مراجعه نمایید.
-
ترس از پذیرفتن مسئولیت
این امر ممکن است گونهای از افسردگی را ترتیب دهد که شاید تاکنون در مورد آن صحبت نشده باشد. اگر به دنبال سرنخهای ترس از مسئولیت در درون خود میگردید، احتمالاً رگههایی از آن در راههای مختلف روانی خود خواهید یافت. فرد افسرده احساس میکند که نمیتواند در زندگی نقش ویژهای ایفا کند، خود را در برابر رویدادهای خارجی ناتوان میبیند و به تدریج به سمت خودشیفتگی و بیانگیزگی حرکت میکند.
وقتی که ما توانایی پذیرش مسئولیتهای زندگی خود را پیدا کرده و از انتظار نجات دهنده خارجی دست کشیدهایم، مرحلهای اساسی در درمان آغاز میشود. برای من، این ترس از مسئولیت یکی از عوامل برجسته افسردگی بود. یادگیری پذیرش مسئولیتها ممکن است چالش برانگیز و پیچیده باشد؛ اما از پذیرفتن مسئولیتهای کوچک شروع کنید. کتاب “خرده عادتها” نوشتهی جیمز کلییر میتواند در این مسیر به شما کمک کند.
-
کمال گرایی بیش از اندازه
به راحتی نمیتوان نادیده گرفت که کمالگرایی چگونه بر روان و جسم انسان تأثیر میگذارد. با تعیین معیارها و انتظاراتی بسیار بالا، شما خودتان را در مسیری از زحمات و کوششها قرار میدهید که در نهایت به راحتی هیچگاه به رضایت نخواهید رسید. به عنوان یک کمالگرای افراطی، من خود را با لقب “خانم دکتر” هم شناخته میکنم!
افراد کمالگرا همه چیز را با دقت و ایدهآلترین شکل ممکن میخواهند؛ ایدهآلهایی که در بسیاری از مواقع دستیابی به آنها به نظر غیرممکن میآید. در نتیجه، با خود میگویند: “چگونه میتوانم به اهداف این اندازه بزرگ برسم؟ نمیتوانم، پس بیخود منفعل باشم!” این جمله تنها یک شروع است برای فروپاشی، کرختی و افسردگی. اگر شما نیز کمالگرا هستید، مطالعه کتابهای “دردسرهای کمالطلبی” اثر مارتین آنتونی و “چگونه کمالگرا نشویم” اثر استفان گایز ممکن است به شما کمک کند.
-
عدم وجود عزت نفس
کلید حل بسیاری از مشکلات از اینجاست که قابلیت دوست داشتن خود را پیدا کنیم. بسیاری از ما با مفهوم شفقت نسبت به خود آشنا نیستیم و صداهای منفی ذهنی ما ما را ملزم به سرزنش و آزار میکنند. در نتیجه، حس ارزشیابی شخصی در مورد خودمان ایجاد نمیشود. این باعث میشود که به تأیید و ارزش خود از سوی دیگران وابسته شویم، در حالیکه این نوع تأیید، توانایی پر کردن خلاء درونی ما را نخواهد داشت. اگر احساس عزت نفس کم دارید، حتماً به متخصص مراجعه کنید و تکنیکهای خود شفقتی را یاد بگیرید. خواندن کتاب “تکههایی از کل منسجم” نیز میتواند به شما در این مسیر کمک کند.
-
تجربه ترس از تنهایی
اجازه دهید تا تجربهی خودم را با شما به اشتراک بگذارم. در دوران نوجوانی، با انگیزهی فراوانی به آیندهای درخشان نگاه میکردم و فکر میکردم که در دنیای خارج از مرزها، همه چیز به آرامی و به خوبی پیش میرود. با اعتقاد به اراده خود، معتقد بودم که موفق به دستیابی به هر هدفی خواهم شد. اما با پایان دوره تحصیلی و ورود به دوران بزرگسالی، واقعیتها متفاوت شدند و با چالشهای جدید روبرو شدم.
با خودم به این نتیجه رسیدم که “همه چیز آنقدر آسان و زیبا نیست. باید به تنهایی با چالشها و مسئولیتها کنار بیایم.” آشنایی با واقعیت تنهایی، وجودم را در هم شکست! روبرو شدن با دنیای بزرگسالانه باعث شد تا عمق وجودم ناامید و ترسو شود. نگاهی به مسیر زندگی خود بیندازید؛ آیا تا به حال از این نوع تنهایی (نه تنهایی بین افراد) رو به رو شدهاید؟
-
روان رنجوری
ویژگیهای خاصی که در افراد روان رنجور مشاهده میشوند، مانند افزایش بدبینی، تلاش افراطی برای به دست آوردن قدرت، شکننده بودن در برابر احساسات ناخوشایند، ناامیدی، و کمالگرایی، ممکن است به افسردگی منجر شوند. به همین دلیل به شدت توصیه میشود که مقاله روان رنجوری را مطالعه کنید. اگر نشانههایی از این ویژگیها در خود تشخیص دادید، بهتر است در اولین فرصت به متخصص مراجعه کنید تا اقدامات لازم برای درمان و بهبودی را آغاز کنید.
-
درونگرایی بیش از حد و منزوی بودن
افراد درونگرا به سرعت باتری اجتماعی خود را هزینه میکنند و دارای ارتباطات اجتماعی کمتری نسبت به افراد برونگرا هستند. تجربه تنهایی فراوان و انزوا میتواند باعث افزایش وسواس فکری شده و تأثیر منفی بیشتری روی افکار آزارگر ایجاد کند.
به علاوه، حساسیت بیشتری درونگراها نسبت به محرکهای خارجی دارند و زندگی را به صورت داخلیتری تجربه میکنند. این ویژگی باعث میشود تاثیرات منفی روانی و احساسی خارجی بر آنها بیشتر شود و زمینهای برای بروز رنج و ناراحتیهای داخلی فراهم شود.
-
اتفاقات تلخ در زندگی
همیشه دلایل افسردگی تنها از جنبههای درونی نشأت نمیگیرند؛ گاهی آدمی با رویدادهای ناگوار زندگی روبرو میشود که میتواند به ناپایداری روانی او منجر شود. به عنوان مثال، از دست دادن عزیزان، پایان یک رابطه عاشقانه، مواجهه با بیماری، ورشکستگی مالی و سایر وقایع ناخوشایند میتوانند فشارهای عظیمی را به ذهن و روان افراد وارد کنند. در چنین شرایطی، مشاوره با یک درمانگر و به اشتراک گذاشتن تجربیات ممکن است بهبود قابل توجهی در وضعیت روحی شخص ایجاد کند.
-
طلاق و جدایی
سازگاری با زندگی پس از طلاق ممکن است مدت زمان زیادی را به خود بگیرد، از چند هفته تا چندین سال. در این بازه زمانی، فرد ممکن است تنوع وسیعی از احساسات را تجربه کند. علاوه بر این، به دلیل صدمات روحی ناشی از طلاق، فرد به اختلالات استرس و افسردگی باز شود. افسردگی در اثر طلاق به عنوان یک نوع افسردگی موقعیتی شناخته میشود که از افسردگی بالینی متفاوت است. این نوع افسردگی ممکن است با رفتارهای مختلفی همچون نادیده گرفتن مسئولیتها، دوری از خانواده و دوستان، کارکرد نامناسب در محل کار به دلیل کاهش تمرکز و خشم همراه باشد.
-
مرگ عزیزان
تأثیرات فقدان عزیزان بر فرد ممکن است به شدت احساس شود و در برخی موارد، این احساسات غم و اندوه میتوانند به عنوان علت اصلی افسردگی ظاهر شوند. برای برخی افراد، این احساسات تریگر اصلی افسردگی هستند یا ممکن است افسردگی موجود را تشدید کنند. انتظار دارید که پس از تجربه فقدان، احساسات غمگینی داشته باشید، اما ممکن است این احساسات به مرور زمان به شدت افسردهتر شوند.
لازم به ذکر است که هر فرد به شکل منحصر به فردی با این تجربه روبرو میشود و واکنشها ممکن است متفاوت باشند. برخی از افراد افسردگی را در پذیرش حمایت از دیگران میجویند، در حالی که برخی دیگر ممکن است به تنهایی با احساسات خود دست و پنجه نرم کنند.
-
درگیر شدن با بیماری
افسردگی ممکن است به عنوان یک واکنش به بیماریهای مزمن، که برای مدت طولانی ادامه دارند و به طور کامل قابل درمان نیستند، ظاهر شود. بیماریهایی از قبیل دیابت، بیماریهای قلبی، بیماریهای کلیوی، ایدز، لوپوس، و کمکاری تیروئید میتوانند اثرات منفی بر روانی فرد داشته باشند و به وجود افسردگی منجر شوند. این بیماریها ممکن است باعث تغییرات در سبک زندگی، فشارهای روحی، و همچنین تحمل ناامیدی و درد شوند.
با این حال، مداخلات درمانی مانند تغییرات در رژیم غذایی، افزایش فعالیت و ورزش، تغییر در عادات زندگی، و مصرف داروها میتوانند در کنترل بیماریهای مزمن و در نتیجه بهبود وضعیت روحی افراد مؤثر باشند. به علاوه، تحقیقات نشان داده است که درمان افسردگی ممکن است بهبودی در بیماریهای مزمن را همراه داشته باشد و این دو مشکل ممکن است با هم ترتیبی داشته باشند.
-
تغییرات زیست محیطی
تأثیر تغییر فصل و محل زندگی بر سلامت روانی افراد، موضوعی است که توسط محققان با دقت مورد بررسی قرار گرفته است. تحقیقات نشان دادهاند که در افرادی که در مناطق با ارتفاعات جغرافیایی بالاتر یا مناطق سردسیر و دور از خط استوا ساکن هستند، شیوع اختلال افسردگی بیشتر است. کاهش مدت زمان نور روز در این مناطق به عنوان یکی از عوامل اساسی این اختلاف مطرح شده است. بنابراین، افراد زندگی در این نواحی نسبت به تغییرات فصلی و اقلیمی حساستر میباشند و ممکن است به راحتی تحت تأثیر این تغییرات قرار گیرند.
-
اخبار بد
در دنیای امروز، آگاهی از اخبار به عنوان یک جزء اساسی از زندگی روزمره ما محسوب میشود. اکثر افراد به طور فعال احساس نیاز به داشتن اطلاعات جاری دارند. متأسفانه، رسانهها در حال حاضر بیشتر و تکاندهندهتر از گذشته عمل میکنند و اخبار به صورت فزایندهای با تفسیرهای منفی و پر از ترس ارائه میشوند.
تحقیقات نشان میدهد که اخبار منفی میتوانند بر سلامت روان تأثیر گذار باشند و باعث افزایش اضطراب، افسردگی و واکنشهای استرس حاد شوند. این تأثیرات به ویژه زمانی آشکارتر میشوند که ما شاهد تصاویر منتشر شده در رسانههای مدرن و به ویژه شبکههای اجتماعی هستیم. این شواهد نشان میدهد که اخبار منفی میتوانند تغییرات قابل توجهی در خلقی ایجاد کنند که خود یکی از دلایل افسردگی و افزایش نگرانی و اضطراب شخصی است.
-
تردید در هویت جنسی
بر اساس تحقیقات اخیر، افراد با هویت جنسی تراجنسیتی با خطر ابتلا به افسردگی چهار برابر بیشتری مواجه هستند نسبت به افراد با هویت سیس جندر. این نشان میدهد که هویت جنسیتی میتواند به عنوان یک عامل خطرزا در بروز افسردگی تلقی شود. برای روشنیتر شدن، افرادی که تراجنسیتی هستند، هویت جنسیتی دارند که با جنسیت انتسابی آنها متفاوت است، در حالی که افراد سیس جندر، هویت جنسیتی دارند که با جنسیت انتسابیشان هماهنگ است.
-
وضعیت اجتماعی و مالی
اعتبار اجتماعی و مالی به عنوان دو عامل اساسی میتوانند به ظهور افسردگی در افراد اثر بگذارند. مواجهه با مشکلات مالی، مانند بدهیها، ناتوانی در تأمین نیازهای اساسی و فشارهای اقتصادی، میتواند باعث افت خلقی و افزایش استرس شود. همچنین، مسائل اجتماعی مانند انزوا، احساس عدم انطباق با جامعه، یا تجربه تبعیض و نادیده گرفته شدن، میتوانند عاملی برای بروز افسردگی باشند. به طور کلی، نبود امنیت مالی و ارتباطات اجتماعی ناسالم میتوانند موجب تخریب وضعیت روحی فرد شده و به وجود افسردگی منجر شوند.
-
مشکلاتی که ریشه در کودکی دارند
ناامن بودن در دوران کودکی به معنای رشد و تربیت در یک خانواده با روابط ناپایدار و ناسالم است. وقتی کودک با تضادها و ناهماهنگیهای بین والدین روبرو میشود، این ممکن است منجر به ایجاد احساس عدم امنی و افزایش استرس در او شود.
کودکان به عنوان مخاطبان اصلی در خانواده، احتیاج به زمینههای پایدار و محیط نگهدارنده دارند. هر گونه ناهماهنگی و نابرابری در روابط خانوادگی میتواند ریشههای اضطراب را در دوران کودکی کاشته و بر سلامت روانی آینده تأثیرگذار باشد. درمان این ناهماهنگیها و ایجاد تغییر در الگوهای رفتاری خود، اولین گام مهم در بهبود وضعیت روانی خود است.
گاهی میتواند محبت زیاد و پوشش بیش از حد از سوی والدین، کودکان را در معرض خطر افسردگی قرار دهد. والدین هلیکوپتری به عنوان آنهایی شناخته میشوند که همواره مانند هلیکوپتر بر فرزندانشان محافظتگرانه حضور دارند! این نوع والدین به دلیل محبت فراوان، کودکان خود را به وابستگی شدید تربیت میکنند. آنها اجازه نمیدهند کودکانشان حتی در مسائل کوچک هم مسئولیت پذیری یاد بگیرند یا با چالشهای زندگی به تنهایی روبرو شوند. این کودکان معمولاً با وابستگی زیاد، افتاح عزت نفس و کمبود مسئولیتپذیری رشد میکنند. بنابراین، با توجه به موارد مطرح شده، ممکن است افسردگی به دنبال آن باشد.
-
یائسگی
یائسگی، یک مرحله مهم در زندگی زنان، میتواند تأثیرات قابل توجهی بر سلامت روانی داشته باشد. پایان دوران قاعدگی و کاهش سطح هورمونها، ممکن است در سالهای ابتدایی یائسگی، باعث ایجاد افسردگی گردد. ظهور علائمی همچون غم و اندوه یا نوسانات خلقی، ممکن است پس از ورود به دوران یائسگی رخ دهد. با این حال، نوع افسردگی در این مرحله به دلیل تغییرات هورمونی، متفاوت از دیگر دورههای زندگی زنان است.
-
اعتیاد به الکل و مواد مخدر
اعتیاد و افسردگی میتوانند یک چرخه مخرب را شکل دهند. بسیاری از افراد ممکن است به مواد مخدر و الکل روی آورده و از آنها برای فرار یا کاهش درد زخمهای روانی استفاده کنند. اما این راه حل موقت ممکن است به افسردگی بیشتر منجر شود. یک جمله خوبی راجع به این موضوع خوانده بودم: «بهترین راه برای خروج از چیزی، از میان آن میگذرد.» بهتر است غمها و ناراحتیها را احساس کنیم تا بتوانیم آنها را پذیرش کرده و تسکین بخشی برای خود ایجاد کنیم. استفاده از مواد مخدر به عنوان راهی برای پنهان کردن مشکلات، معمولاً به حل مسائل نمیانجامد و ممکن است به افزایش افسردگی منجر شود.
-
مشکلات بخش شیمیایی مغز
عدم تعادل در بخش شیمیایی مغز، یکی از عوامل بیولوژیکی محتمل افسردگی است که به نقصان در انتقال دهندههای عصبی مرتبط با تنظیم خلق و خو مرتبط است. این انتقالدهندهها از جمله دوپامین، سروتونین و نوراپینفرین هستند که نقش حیاتی در تنظیم حالت روحی انسان دارند.
مواد شیمیایی انتقالدهندههای عصبی به نواحی مختلف مغز کمک میکنند تا ارتباطات بین سلولها برقرار شود. کمبود یا افزایش بیش از حد این انتقالدهندهها ممکن است علائم افسردگی را ایجاد یا تشدید کند. هرچند که این تئوری به عنوان یکی از دلایل اصلی افسردگی مطرح شده است، اما هنوز بهصورت قطعی تأیید نشده و بسیاری از تخصصیان معتقدند که دینامیک پیچیدهتر اجزای مختلف در ایجاد افسردگی نقش دارد.
روشهای درمان افسردگی بیشتر بر تغییر سطح مواد شیمیایی در مغز تمرکز دارند. از جمله این درمانها مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs)، مهارکنندههای بازجذب سروتونین نوراپینفرین (SNRIs)، مهارکنندههای مونوآمین اکسیداز (MAOIs) و ضد افسردگیهای سه حلقهای (TCAs) میباشند.
جمعبندی از علل افسردگی
آگاهی از علل افسردگی و شناخت دقیق از آنها، امکان اتخاذ اقداماتی برای پیشگیری از این وضعیت را فراهم میکند. علاوه بر اقدامات مثبتی که مانند تغییر سبک زندگی، فعالیتهای ورزشی، مدیتیشن، و حضور در محیطهای امن و شاد به عنوان مکملهای مؤثر برای پیشگیری و درمان افسردگی شناخته میشوند، مشاوره از تخصصی مانند روانشناس یا در صورت لزوم، مشاوره روانپزشکی، میتواند از تشدید افسردگی و پیامدهای مرتبط با آن جلوگیری نماید.